گازت همان کلمهٔ لاتین gazette به معنی نشریه است. چاپ و نشر از دورهٔ عباسمیرزا، ولیعهد فتحعلیشاه قاجار در ایران باب شد و روزنامه از دورهٔ ناصرالدین شاه و با حمایت امیرکبیر همهگیر شد. در شمارههای اول روزنامه وقایع اتفاقیه در توضیح اینکه روزنامه چیست نوشته:
این روزنامهجات را در فرنگ گازت مینامند.
روزنامه وقایع اتفاقیه
در شمارههای بعدی هم بهتناوب و در جاهای مختلف از کلمهٔ گازت بهعنوان نشریه و روزنامه استفاده شده است. پادکست گازت هم مرور مطبوعات ایران از دورهٔ قاجار تا مشروطه و بعد، پهلوی است. در حقیقت ما از خلال سطور مطبوعات، تاریخ سیاسی-اجتماعی ایران را مرور میکنیم.
داستان گازت از مخزن مطبوعات کتابخانه ملی ایران آغاز شد. ما (الهه خسروی یگانه و صادق روحانی) دو روزنامهنگار هستیم که به دلایل شخصی خواستهایم دیگر در مطبوعات فعلی کار نکنیم؛ اما نخواستهایم روزنامهنگار نباشیم. از قضای روزگار پایمان بهواسطهٔ کاری به مخزن مطبوعات کتابخانهٔ ملی ایران باز شد. جایی که تاریخ معاصر ایران، سطر به سطر و ورق به ورق روی هم تلنبار شده بود. حاصل خون دل خوردنهای چندین نسل روزنامهنگاران ایرانی همگی یکجا بلااستفاده مانده بود. طبیعی بود که نخواهیم و نتوانیم بیتفاوت از کنارش رد شویم. نمیشد بیتفاوت باشیم. ما نمیخواستیم روزنامهنگاری کنیم؛ اما نمیشد روزنامهنگار نباشیم. حاصل این تناقض، پادکست گازت شد. فصل اول گازت (در ۱۵ شماره) مروری بود بر روزنامه وقایع اتفاقیه. از خلال این مرور، ما داستانهای سالهای نخستین سلطنت ناصرالدین شاه را مرور کردیم.
- ترور شاه به دست بابیه
- ماجرای شیطنتهای میرزا هاشمخان
- باجناق شاه و همسرش
- داستان فتح هرات
- مذاکرات سخت و طاقتفرسای امینالدوله در پاریس
- و خیلی ماجراهای دیگر
همچنین با روایتهای تازهای از زندگی امیرکبیر، میرزا آقاخان نوری، جیران، مهدعلیا و طاهره قرهالعین آشنا شدیم و همچنین داستان زندگی شخصیتهای کمتر شناخته شدهای مانند حسام السلطنه، مشیرالدوله و میرزا ملکمخان را روایت کردیم.
استقبال مخاطبان از گازت ما را شگفت زده کرد. بدون هر گونه تبلیغاتی و صرفا بهواسطه حسابهای کاربری در شبکههای اجتماعی دانلود فصل اول گازت در ۷ ماه از ۸۰ هزار بار گذشت و میانگین مخاطبان هر نمره از ۵ هزار رد شد و این روند تا امروز ادامه دارد. این اقبال باتوجه به موضوع پادکست و گستره مخاطبان احتمالی غیرمنتظره بود. جدا از میزان دانلود و تعداد مخاطب، خیلی زود فهمیدیم که نگاه و روایت ما مخاطب را درگیر خودش کرده است. این را زمانی فهمیدیم که پیامهای شگفتانگیز مخاطبان سوی ما روانه شد. وقتی عکس تولد یکی از نوادگان میرزا آقاخان نوری را برایمان فرستاند، یا زمانی که دوستی که خود را پشت چندم عباسمیرزا معرفی کرد از کانادا تماس گرفت و تشکر کرد. همینطور وقتی یک دندانپزشک تماس گرفت و بعد از پرداخت هزینه اسپانسری ۶ قسمت از گازت، گفت کاری است که میتواند برای حمایت از روزنامهنگاری مستقل در ایران انجام دهد.